پیری برای جمعی سخن میراند.
لطیفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند.
بعد از لحظه ای او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند.
او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید.
گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید
او لبخندی زد و گفت:
وقتی که نمیتوانید بارها و بارها به لطیفه ای یکسان بخندید،
پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خوردن در مورد مسئله ای مشابه ادامه میدهید؟
گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید.
نظرات شما عزیزان:
حانیه
ساعت17:09---29 شهريور 1390
چقدر قشنگ بود
پاسخ:
خدارو شکر که قشنگ بود
تنها
ساعت15:18---28 شهريور 1390
ممنون داداشی
پاسخ:
خواهشششش
تنها
ساعت8:02---26 شهريور 1390
ممنون داداشی.اپتم خیلی قشنگ بودپاسخ:
خواهش
اومدم
mohamad
ساعت0:24---25 شهريور 1390
واقعا قشنگ بود.ما آدما همیشه یاد گرفتیم فقط به چیزای غمگینی که واسمون اتفاق میوفته فکر کنیم به اتفاقای قشنگ هم فکر میکنیم ولی نه به اندازه اتفاقای بد.بیاین همه با هم یاد بگیریم که به اتفاقای خوب بیشتر فکر کنیم
پاسخ:
ما آدم ها یاد گرفتیم همیشه بدبختی و نگاه کنیم
همیشه منفی نگاه کنیم(با خودمم هستم)
یاد گرفتیم نیمه خالی لیوان و نگاه کنیم
بیان با هم تلاش کنیم
Hamestere sefid
ساعت22:19---24 شهريور 1390
در میان رقص باران با شما هستیم با مقاله ای زیبا راجع به اهدای عضو...
آیا تابه حال به اهدای عضو این اقدام خداپسندانه فکر کرده اید؟ آیا برای دریافت کارت اهدا اقدام کرده اید؟ با ما همراه شوید
به وبلاگ ما مراجعه کنید تا شما را با فرآیند اهدای عضو بیشتر آشنا کنیم.
همه با هم به سوی نهادینه کردن فرهنگ اهدای عضو گام برمیداریم...
Hamestere sefid
ساعت22:18---24 شهريور 1390
در میان رقص باران با شما هستیم با مقاله ای زیبا راجع به اهدای عضو...
آیا تابه حال به اهدای عضو این اقدام خداپسندانه فکر کرده اید؟ آیا برای دریافت کارت اهدا اقدام کرده اید؟ با ما همراه شوید
به وبلاگ ما مراجعه کنید تا شما را با فرآیند اهدای عضو بیشتر آشنا کنیم.
همه با هم به سوی نهادینه کردن فرهنگ اهدای عضو گام برمیداریم...